دل به دریا میزنم
دریا خروشان است...می میرم
...
مگر در وقت جان دادن،تنت را سخت در آغوش خود گیرم
به دریا میزنم
دریا مرا سوی تو می آرد
اگرچه بوسه های سنگی اش بر قلب زارم زخم می کارد


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 1:47 نویسنده | goddess | c0MMent


نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 1:43 نویسنده | goddess | c0MMent



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 20:22 نویسنده | goddess | c0MMent


می دانـی چــند بـار از فـکر مـن گــذشته ای؟!


فـــقط یـــک بـــار...!


چــون دیـگرهــرگز ازخـــیالم نـــرفته ای!...

 

پی نوشت: این حرفی ست که روی دلم سنگینی کرده بود.


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:40 نویسنده | goddess | c0MMent



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:38 نویسنده | goddess | c0MMent


این بار تو بگو دوستت دارم

نترس

من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:34 نویسنده | goddess | c0MMent


 

 

همه ی خودم را مال تو کرده ام

چقدر دنیای تو بزرگ است


هنوز از تنهایی سخن می گویی


چقدر کم هستم!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:33 نویسنده | goddess | c0MMent


کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد....
و حتی ذهن ماهیگیراز قلاب می ترسد....
گرفته دامن شب را سکوتی آچنان مبهم،
که اشک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب میترسد....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:24 نویسنده | goddess | c0MMent one



این شهر پر از صداے پاے مردمیستـ

کهـ همچنانـ کهـ تو را میبـوسند. . .

طنابــِ دارتـ را میبافند...

مردمانے کهـ صادقانهـ دروغ میگویند

و عاشقانهـ خیانتـ میکنند. . .


کاش. . .

دلها آنقدر پاکـ بـود

کهـ براے گفتنـِ " دوستتــ دارمـ "

نیازے بهـ قسمـ خوردنـ نبـود !

فروغ فرخزاد


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:23 نویسنده | goddess | c0MMent



جای تو خالیست...

هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم اما جای خالی تو پر نشد...!

هیچ چیز جای تو را پر نمی کند...

هیچ چیز.....!

تو از جنس بی نهایت بودی!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:20 نویسنده | goddess | c0MMent



هر عملی را عکس العملی نیست!

اگر بود.....

عاشقانه های من...

بی جواب نمی ماند !!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:16 نویسنده | goddess | c0MMent



نیمــه ی گـُمشــده ام نیستـی

که با نیمـه دیگــر

به جُستجـویت برخیـزم

تـــو...

تمـام گُمشـده ی منـی !

تمــام گـُمـشــده ی مَــن...!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:38 نویسنده | goddess | c0MMent



امشب به جمع بندی آخر رسیده ام
تقدیر من و چشم تو ، هر دو سیاه بود

روی خوشی به حس زلیخا نشان نداد
یوسف اگر چه بر لبه پرتگاه بود

دست هوس ... و پیرهنی پاره ... در دلش ،
گفت ای خدا ! چه می شد اگر قصر ، چاه بود

آن روزها که عاطفه ریگی به کفش داشت
از گیر و دار عشق سرم بی کلاه بود

یک جفت کفش خسته و یک ساک منتظر
گویا بساط رفتن من رو به راه بود

پرسیدم و به پرسش من اعتنا نکرد
تردید داشت ... پاسخ او نیز - آه – بود

مردی غریب ضامن آهوی ما نشد
...
آری ، غزل – غزال دلم – بی پناه بود

شاعر : رضا کیانی

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:18 نویسنده | goddess | c0MMent


 

به باغ شعرها

قدم که می گذاری

خارواژه ها هم شکوفه می دهند !

بگو چنین دم بهاری را

از کدام مسیحا عطا گرفته ای

باغبان ؟

پی نوشت: این را فقط برای تو نوشتم، فقط تو


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 12:27 نویسنده | goddess | c0MMent


خود خواهـ ، خستهـ  ، بی شکیبــــ

اينـــ

همه‌ی آنـــ چيزیـــ استـــ

كه برايمـــ باقیـــ گذاشته‌اند

با منـــ مدارا كنـــ ،

بعداً

دلتـــ برايمـــ تنگـــ خواهد شد!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 12:24 نویسنده | goddess | c0MMent



وقتی جهان
از ریشه ی جهنم
...
و آدم
از ریشه ی عدم
...
وسعی
از ریشه های یأس می آید.
وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل میکند
...
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان
دل بست
نان را از هر طرف که بخوانی نان است...

user_wall_10959542

وقتی جهان از ریشه ی جهنم ... و آدم از ریشه ی عدم ... وسعی از ریشه های یأس می آید . وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل میکند... باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی طرفی مثل نان دل بست نان را از هر طرف که بخوانی نان است...

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 12:17 نویسنده | goddess | c0MMent one


همیشه باید کسی باشد
که معنی سه نقطه‌های انتهای جمله‌هایت را بفهمد
همیشه باید کسی باشد
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد
... ...
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد
کسی باشد
که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد
که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن
بفهمد به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری
که زندگی درد دارد
که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش
برایِ یك آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد
همیشه
...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 12:14 نویسنده | goddess | c0MMent


کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد....
و حتی ذهن ماهیگیراز قلاب می ترسد....
گرفته دامن شب را سکوتی آچنان مبهم،
که اشک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب میترسد....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:45 نویسنده | goddess | c0MMent


 

خدایا : تمام " خنده های تلخ " امروزم را می دهم ، ،                                    
فقط یکی از آن" گریه های شیرین" کودکیم را پس بده...
 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:41 نویسنده | goddess | c0MMent


دلم تنگ است
تنگ کودکی معصوم!
تنگ خنده ای از ته دل!
تنگ حالی که نمیفهمیدمش!
تنگ خدایی که نمیدیدمش, بس بود!!
تنگ بودن با یاران!
تنگ نجوای شبانه ای که روی زمین نبود!
پاهایم تنها و بی کس قدم بر می دارند!
دستانم در گرمای یکدیگر سرد میشوند!
دلم تنگ است...

user_wall_9465065

دلم تنگ است تنگ کودکی معصوم! تنگ خنده ای از ته دل! تنگ حالی که نمیفهمیدمش! تنگ خدایی که نمیدیدمش, بس بود!! تنگ بودن با یاران! تنگ نجوای شبانه ای که روی زمین نبود! پاهایم تنها و بی کس قدم بر می دارند! دستانم در گرمای یکدیگر سرد میشوند! دلم تنگ است...

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:37 نویسنده | goddess | c0MMent



پشت تنهایی من كه رسیدی گوش هایت را بگیر!
اینجا سكوت، گوش تو را كر می كند
اما چشم هایت را باز كن!
تا بتوانی لحظه لحظه های اعدام ثانیه ها را نظاره كنی
هجوم سایه های خیال
سراب های بی وقفه ی عشق
تك بوسه های سرد و فریادهای عقیم جوانی
منظره ای به تو می دهد كه می توانی تنهایی مرا به خوبی ترسیم كنی
!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:34 نویسنده | goddess | c0MMent


آه مگذار
دستان من آن
اعتمادی كه به دستان تو دارد
به فراموشیها بسپارد
.

آه مگذار
كه مرغان سپید دستت،
دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد

من چه میگویم ، آه
...
با تو اكنون چه فراموشیها ،
با من اكنون چه نشستنها ، خاموشیهاست

تو مپندار
كه خاموشی من
هست برهان فراموشی من

user_wall_10471729

آه مگذار دستان من آن اعتمادی كه به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد. آه مگذار كه مرغان سپید دستت، دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد من چه میگویم ، آه .. با تو اكنون چه فراموشیها ، با من اكنون چه نشستنها ، خاموشیهاست تو مپندار كه خاموشی من هست برهان فراموشی من

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 22:32 نویسنده | goddess | c0MMent



هِی تــــو!!!!!!!

نجاتم بــدِه دارم درمیانِ امواجِ خیالت غــرق میـــشَوَم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:36 نویسنده | goddess | c0MMent




دلم برای کودکیم تنگ شده ....

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم ، همه آدم ها را دوست داشتم ،

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن     "تناردیه" کینه به دل می گرفتم  !

مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود ......

دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم !

از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم !

تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود .

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:31 نویسنده | goddess | c0MMent




من تو را نمی سرایم ...

تو ...

خودت در واژه ها می نشینی ..!

خودت ...

قلم را وسوسه می کنی ...

و شعر را بیدار می کنی ....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:29 نویسنده | goddess | c0MMent


 

 

کمی آرامتر سکوت کن...

 

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:9 نویسنده | goddess | c0MMent


من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را


من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است


می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم


می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش


گرچه تو, تنهاتر از من می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی


آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 11:38 نویسنده | goddess | c0MMent



می آیی ... می روی ... و فقط یک سلام ...

و گاهی یک خداحافظی

نه ... این انصاف نیست ...

من و یک دنیا عشق ... تو و یک دنیا بی تفاوتی ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 11:26 نویسنده | goddess | c0MMent


این تنهایی نیست که از آن می ترسم

ترسم از این توهم است...

که در نبودنم

گاه دیوانه وار

سرت را از فرط بی قراری هایت

و از ترس دیدن تمام نبودنم

به دیوار خواهی کوبید...

آیا خواهی کوبید؟؟؟


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 11:23 نویسنده | goddess | c0MMent


آسمان ها دلگیرند

وقتی زیر همین آسمانی و من

حتی سایه ات را حس نمی کنم

شاید خورشید من

دیگر نمی تابد


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 11:7 نویسنده | goddess | c0MMent


آرامم

آنقدر که از پریدن پرنده ای غافل

ودر هیچ خیابانی گم نمی شوم

آرامم

واین مرا نمی کَشد

به پرسه های شبانه

به بودنی در شعر

هر چند مادرم

خوشحال است

که من

آرامم

رامم

واین مرا از تو دور می کند


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 1:26 نویسنده | goddess | c0MMent


این روزها که می گذرد...

احساس می کنم خیلی نزدیکتری...

نمی دانم تو به زمین نزدیک تر شدی...

یا من اوج گرفته ام به سوی تو...

هرچه هست قرابت دلنشینی ست...

کاش تمام نشود...

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 1:8 نویسنده | goddess | c0MMent


می آیی...
وابسته میکنی
...
محو می شوی...


تا فراموشت می کنم
...

دوباره می آیی
...
تازه می کنی خاطرات را

و محو می شوی
... !!!

به راستی که سراب از تو با ثبات تر است ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:58 نویسنده | goddess | c0MMent


 


این روزها سیگارهایم را نصفه میکشم...!

چون همیشه میگفتی یه نخ روشن کن با هم بکشیم...!

جات خیلی خالیه...


 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:44 نویسنده | goddess | c0MMent


از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .

اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !

کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت | 23:45 نویسنده | goddess | c0MMent