گاهی فقط بوی یک عطر ؛

شنیدن صداش!

خوندن آخرین اس ام اسش

یک تشابه اسم ،

برای چند لحظه !

باعث میشه دقیقاً احساس کنی….

که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه…. !!!
 
 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,ساعت | 22:37 نویسنده | goddess |


ته دنیا را گل گرفته است
دیواری کوتاه کاهگلی
انتهای هر راه و بی راه
انتهای هر مرد و زن
همه را به خود ختم کرده
در ابتدای بن بست ایستاده ام
آرام دیوارش را می نگرم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,ساعت | 22:36 نویسنده | goddess |


حالا که تمام راه را آمده ام

حالا که تا تو هیچ نمانده

چقدر دیر خدا یادش آمد

که ما قسمت هم نیستیم ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 5 آبان 1391برچسب:,ساعت | 22:32 نویسنده | goddess |



تو سکـــوت میکنی و

فریـــادِ زمانم را نمی شنوی !

یک روز !

من سکوت خواهم کرد و

تو آن روز

برای اولین بار

مفهوم "دیـــر شدن " را خواهـــی فهمـــید ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت | 20:42 نویسنده | goddess |


سهم من از عشق

دردي است

كه با مرهم "فاصله" تيمارش کرده ام !

اگر اين واژه نبود

بی چارگی هايم ،

وقتی تو در آغوش نگاهم بودی
 


ديدنی می شد !


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت | 20:40 نویسنده | goddess |


تکرار اسم تو .. 
این روزها .. 
حادثه ی تکراری زندگی من است ! 
هیچ دیوانه ای از این همه تکرار .. 
به اندازه ی من لذت نخواهد برد !!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت | 19:44 نویسنده | goddess |


سکوتم مرحم است ، مرحم زخمم!
 خوب ِخوبم که نمی کند ،
 فقط دردش را کم می کند. همین...!
 
 
           



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت | 23:37 نویسنده | goddess |


برای تو ...

برای چشمهایت !

برای من ...

برای دردهایم !

برای ما ...

برای این همه تنهایی ...

ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند !!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت | 23:35 نویسنده | goddess |


نه من کنار آمدم نه روزگار…

نه من گذر کردم … نه او

اما من به راه خود رفتم و روزگار به راه خود…

من با خود دل بردم و روزگار او را برد …

هیچکدام حاضر به شکست نشدیم

من … دل دارم … روزگار او را

برد با من است؛

من، دیوانه او می مانم …

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت | 23:35 نویسنده | goddess |


نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت | 23:47 نویسنده | goddess |


گفتی برو و دیگه خوابم رو ببین

 

ولی نمی دونستی كه بی تو من خواب ندارم

 

 

ادمها میگن كه ادم برای رسیدن به عشقش باید از تمام دنیا بگذره

 

ولی تو تمام دنیای منی من چطور ازت بگذرم.


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 18:5 نویسنده | goddess |


یکـــــ نـَـخ آرامـِـش دود می کنم!

بـــه یاد ِ ناآرامیــ هایی که از سَـر و کـولِ دیروزم بالا رفتـــه

یکـــــ نـخ تــنهایـی، به یاد ِ تمام دِلـــــ مـَشغولیهایم...

یکـــــ نخ سـُـکوتــ ، به یاد حرفهایی که همیشه قــورت داده ام

یکـــــ نخ بـُـغض ، به یاد تمامــِ اشکــهایـــِ نریختـــه

... کمی زمان لطفا !!

بـــه انــدازه یکـــــ نــَخ دیگر

بـــه اندازه قدمهایــِ کوتاه ِ عَـقربــــــه

یکــــ نخ بیـشتر تا مـَـرگـــ من و این پاکـتــــ نـَـمــانده ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 18:1 نویسنده | goddess |


تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 17:52 نویسنده | goddess |


خوابیده بودم کابوس می دیدم از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم،

افسوس
 یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم.....
 

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 17:51 نویسنده | goddess |


امــــروز دوبـــــاره دلـــــم شـــکـــســــت از هـــمــــان جـــای قــــبـــلـــی...

کـــــاش مــــیــــشـــد آخــــر اســــمــــت نـــقـــطـــه گــــذاشـــت

تــــا دوبـــــاره شــــروع نــــشــوی

کــــاش مــــیـــشــــد فـــریــــاد بــــزنـــــم "پـــــایــــان"

دلـــــم گـــــرفــــتـــه ایــــنــــجــــآ نــــمـــی تـــــوان بـــــه کــــســــی نــــزدیــــک شـــد

آدمـــــهــــا از دور دوســـــت داشــــتـــنـــی تــــرنــــد...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 27 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 17:49 نویسنده | goddess |


نمی دانم ... چرا

وقتی که زخمی و خرابم

رفیقانی که به دیدارم می آیند،

"پیاله ای از نمک"

برایم به هدیه می آورند



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 14:6 نویسنده | goddess |


دلتنـــگ نشــدی ببینــــی ،

چگـــونه خوبتـــرین خاطــــره ها ،

بـــی رحــــم تـــرین شـــان می شــــــود ...!!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 11:5 نویسنده | goddess |


ببین!!! این اسمش دله....
اگه قرار بود بفهمه فاصله یعنی چی
اگه قرار بود
بفهمه ، که نمیشد دل...
میشد مغز...
دل ، دله دیگه ...نمیفهمه...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 11:4 نویسنده | goddess |


شده ام معادله ی چند مجهولی!
این روزها...
هیچکس...
از هیچ راهی...
مرا نمی فهمد!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 11:4 نویسنده | goddess |


ﻣﻦ ﺑـﺎﺭﺩﺍﺭﻡ !
ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬـﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘـﻢ ﻫﻤـﺎﻥ ﺑﻮﺳــﻪ ﮐــﻪ ﻧـﮑـﺮﺩی ﮐﺎﺭ ﺧـﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮐـﺮﺩ
ﺑـﺎﺭﺕ ﺭﺍ ، ﺩﺍﻏﺖ ﺭﺍ .. ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﮔﺬﺍﺷـﺖ
ﭘـﺎی ﺑـﻮﺩﻥ ؛ ﻧـﺒـﻮﺩی ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣـﺤﺎﻟـﯽ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﭘـﺎی ﺑـﻮﺩﻥ ﺧـﻮﺩﻡ ﮔﭽﯽ ﺳﺖ
ﺍﺷـﮑﺎﻟﯽ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ! ﺗـﺎ ﻫﻤﻴﺸـﻪ ﻣﯽ ﻓـﻬﻤﻢ ...
ﺑـﺎﺭﺕ ﺭﺍ ، ﺩﺍﻏﺖ ﺭﺍ .. ﺧـﻮﺩﻡ ﺑـﺰﺭﮔــــ ﻣﯽ ﮐﻨـﻢ


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 11:3 نویسنده | goddess |


قانون تراکم بدبختی!

اول یکی دو تا بدبختی میان سراغت

بعد از یه مدت مث اینکه مثلا جات لو رفته باشه

یه عالمه بدبختی می‌ریزن سرت با هم!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | جمعه 13 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 10:56 نویسنده | goddess |


سیر شدم . . .
بس که
سرد و گرم روزگار را چشیدم ! !
خدایا . . .
چرا تا زنده ایم
روانمان را شاد نمی کنی
...؟ !
همیکنه مردیم . . .
شادروانمان می کنی ؟

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 9:56 نویسنده | goddess |


خدایا : در این روزها و شبهای حاجت تمام قلبهای پاك و خالص را برآورده ساز.


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت | 9:51 نویسنده | goddess |


رفتم رفتم
رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هرکجا هستم
از عشق تو جاودان ماند ترانه من
با یاد تو زنده ام عشقت بهانه من
پیدا شو چو ماه نو گاهی به خانه من
تا ریزد گل از رخت در آشیانه من
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هرکجا هستم
آهم را می شنیدی به حال زارم می رسیدی
نازت را می خریدم تو ناز من را می کشیدی
به خدا که تو از نظرم نروی
چو روم ز برت ز برم نروی
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هرکجا هستم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:41 نویسنده | goddess |


در آن بازی ...
زمین می خوردیم
و زخمی می شدیم ،،،
در این بازی ...
زخمی می شویم

و زمین می خوریم !!!




برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:36 نویسنده | goddess |


در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز / چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق / مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:36 نویسنده | goddess |


آدمها باعث میشن از یه سری رفتارهای قشنگ دست بکشی !

باعث میشن از داشتن یه سری رفتارهای قشنگ ناراحت باشی

آدمها باعث میشن با یه سری از احساسات قشنگت بجنگی !

باعث میشن از یه سری از فکرهای قشنگت پشیمون بشی !

آدمها باعث میشن که خودتو مجبور کنی دنبال حس های قشنگ نری !

آدمها باعث میشن اونقدر از حس های قشنگت ناراحت بشی

که بخوای نباشن، که از بین ببریشون !


آدمها یهو میان میگن:پس کو اون حس ها و فکر ها و حرفهای قشنگ ؟


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:35 نویسنده | goddess |


تو

در کوچه های فرسوده ی شهر کوچکی

برای پنجره های بسته ی شب

شعر می گویی.

من

شمعدانی کوچکم را از پای پنجره بر می دارم

می گذارم کنار دستم

جایی میان من و تو


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:32 نویسنده | goddess |


با تمــــام فعل هایی که با نون نشدن صرفــــــ میشوند میتوان کنــــار آمد اما فعــــــل ندیدن خنده هایتــــــــ را نمی توان صرفــــــــ کــــرد....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:26 نویسنده | goddess |


همیـن دلتنگیهای ِ زود به زود
همیـن دلشوره های ِ بیخودی
همیـن لبخندهای ِ ماندنی
همیـن چشمهای ِ خیس یواشکی
همیـن لجبازیهای ِ شبیه بچگی
همیـن بغض های ِ بیقراری
همیـن دلهره های ِ مشکوک
اصلا" همیـن نوشته های ِ خط خطی
همۀ ‌اینها "عشقه"


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:22 نویسنده | goddess |


کسی در باد می خواند تو را تا اوج می خواهم برای ناز چشمانت چه بی صبرانه میمانم دلم تنگ است و بی یادت در این غربت نمی مانم تو هستی در وجود من تو را هرگز نمی رانم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:21 نویسنده | goddess |


بی تو امشب باز یک گوشه نشستم در خیالم آمدم پیش تو و گفتم که خستم از همه
چیز و همه کس به تو گفتم های های گریه کردم زار زار ناله کردم گفتم اینجا
غصه دارم هیچکس را هم ندارم از همه چیز و همه کس من گسستم با همین دستهای
بستم مثل اینکه کودک هستم از تو پرسیدم تو میدانی که هستم؟ تو به من
خندیدی و گفتی که باز هم در این دنیای زیبا چشم بر خوبیها بستم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:20 نویسنده | goddess |


گاهی از مردها هم میشود آموخت، من از آنها آموختم مردی و مردانگی

هیچ ربطی به هم ندارد..

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:15 نویسنده | goddess |


ما می ترسیم ؛

اونی که دوس داریم رو از دست بدیم !

به خاطر همین اینقدر کارای احمقانه انجام می دیم ،

که زودتر از دستش می دیم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:15 نویسنده | goddess |


دلتنگ که باشی

آدم دیگری می‌شوی!

خشن‌تر

عصبی‌تر

کلافه‌تر

و تلخ‌تر ...

و جالب‌تر این‌که

با اطراف هم کاری نداری

همه اش را نگه می داری

و دقیقا سر کسی خالی می‌کنی

که دلتنگت هست...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:,ساعت | 23:10 نویسنده | goddess |


نمیدانم چرا امروزها بدجوری ساکتم ....

حرفهایم ....

بجای اینکه از گلویم خارج شونداز چشمان میایند...

 



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت | 22:40 نویسنده | goddess |


دلت تنگِ یک نفر که باشد

تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی
فایده ندارد...

تو دلت تنگ است...


دلت برای همان یک نفر تنگ است...

تا نیاید...

تا نباشد،

هیچ چیز درست نمیشود...

user_wall_14495148


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت | 20:0 نویسنده | goddess |



 

 

میخواهم مدتی بخوابم!

نمی دانم چند روز؟

شاید روزی بیدارشوم و دنیا به شکل دیگری باشد

و قلب آدم ها...

اگر زحمتی نیست مراقب آرزوهایی که فوت کرده اند و همسفر بادها شده اند باشید...!

و حواستان به دلتنگی های اسکله باشد!

اینجا هیچ دستی عاشق نیست

من دل به نوازش مهربان موج های دریا بسته ام

لطفا تا اطلاع ثانوی بیدارم نکنید!...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت | 20:22 نویسنده | goddess |


تولدت مبارک عزیزم

پی نوشت: تولد حمید بود امروز


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | چهار شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت | 1:39 نویسنده | goddess |


تولدم مبارک

خیلی سخته روز تولدت باشه و عزیزترین کست بهت تبریک نگه.خیلی سخته.


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ | سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت | 20:16 نویسنده | goddess |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد